جدول جو
جدول جو

معنی سل کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سل کردن
(کَ دَ)
روان کردن. (آنندراج) (غیاث) : شریانها که بگشایند و ببرند و سل کنند و داغ برنهند دوازده است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
سل کردن
روانه کردن
تصویری از سل کردن
تصویر سل کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گل کردن
تصویر گل کردن
گل درآوردن، گل دادن درخت یا بوتۀ گل، ظاهر شدن، نمودار گشتن، جلوه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غسل کردن
تصویر غسل کردن
شستشوی تمام بدن طبق دستور شرع همراه با نیت و برای نزدیکی به خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سر کردن
تصویر سر کردن
شروع کردن، آغاز کردن سخن، افسانه، گریه، ناله یا شکوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ول کردن
تصویر ول کردن
رها کردن، آزاد کردن، ول کردن
فرهنگ فارسی عمید
(دَ تَ)
شستشوی کردن و شستن همه بدن به طریق شرعی. غسل آوردن. غسل زدن. اغتسال. رجوع به غسل شود: عبداﷲ همه شب نماز کرد، و قرآن خواند، وقت سحر غسل کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 187).
غسل کن اول زآب دیدۀ من هفت بار
تا طهارت کرده گردی گرد هفت اعضای او.
عطار.
دیده برانداخت نقاب دو چشم
غسل صفا کردم از آب دو چشم.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شُ دَ)
مخفف گسیل کردن: این بگفت و لشکر را گسل کرد. (اسکندرنامۀ نسخۀ خطی سعید نفیسی). رجوع به گسیل کردن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سلب کردن
تصویر سلب کردن
برطرف کردن و رفع نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ول کردن
تصویر ول کردن
ول دادن
فرهنگ لغت هوشیار
گل ساختن ایجاد گل کردن، خمیر ساختن سرشتن: خاک وجود ما را از آب دیده گل کن ویران سرای دل را گاه عمارت آمد. (حافظ)، آلوده کردن: در جنب رحمتش چه نماید گناه خلق یک مشت خاک گل نکند آب بحر را. (هادی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غل کردن
تصویر غل کردن
زنجیر کردن، بند کردن زنجیر کردن، بند کردن اسیر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شل کردن
تصویر شل کردن
سست کردن، رها کردن، سر دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجل کردن
تصویر سجل کردن
تصدیق کردن، قبول کردن، امضا پذیرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
گشودن باز گشودن، آمیختن، گداختن گشودن (عقده مشکل) باز کردن، مخلوط کردن چیزی با مانع، گداختن ذوب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ال کردن
تصویر ال کردن
لاف زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سال کردن
تصویر سال کردن
سال کردن درخت. یک سال بار کم و یک سال بار بسیار آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تل کردن
تصویر تل کردن
بر روی هم چون خرمنی گرد کردن، کوت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گسل کردن
تصویر گسل کردن
فرستادن: این گفت و لشکر را گسل کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حل کردن
تصویر حل کردن
((حَ کَ دَ))
گشودن، آمیختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گل کردن
تصویر گل کردن
((~. کَ دَ))
بسیار نیکو از انجام کاری برآمدن، خوب جلوه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غل کردن
تصویر غل کردن
((غُ. کَ دَ))
به بند کشیدن، اسیر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سجل کردن
تصویر سجل کردن
((~. کَ دَ))
تأیید کردن، تصدیق کردن، ثبت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ال کردن
تصویر ال کردن
((اِ. کَ دَ))
لاف زدن
ال و بل کردن: قمپز در کردن، ادعای بی مورد داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گسل کردن
تصویر گسل کردن
((گُ سَ. کَ دَ))
فرستادن، روانه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حل کردن
تصویر حل کردن
چاره اندیشی، چاره اندیشیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
اگر در خواب بیند که خود را از جنابت بشست، دلیل است که کارش تمام شود. جابر مغربی
اگر بیند که در آب رود یا در آب دریا غسل کرد، دلیل بر درستکاری و دیانت او باشد و غمش زایل شود. اگر این خواب را بیمار بیند، دلیل است شفا یابد. اگر وام دار بود بگذارد، اگر بنده ای بیند خلاصی یابد. اگر بیند که به اب گرم غسل کرد و بعد از آن دست و رو را شست، دلیل که دو نیکی بکند. محمد بن سیرین
دیدن غسل کردن، دلیل بر پاکی دین بود و هر زیاده و نقصان که در شستن جنابت بیند، دلیل بر پاکی دین او است .
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از حل کردن
تصویر حل کردن
Dissolve, Resolve, Settle, Solve
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شل کردن
تصویر شل کردن
Loosen
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حل کردن
تصویر حل کردن
растворять , решать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شل کردن
تصویر شل کردن
ослаблять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حل کردن
تصویر حل کردن
auflösen, lösen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شل کردن
تصویر شل کردن
lockern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حل کردن
تصویر حل کردن
розчиняти , вирішувати , вирішувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شل کردن
تصویر شل کردن
послаблювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی